آپ می کنم پس هستم !

تگ کردن عکس ها ... خواندن کامنت ها ... دیدن عکس های جدید از مهمانی ها و خارج رفتن ها ... روزی دوسه ساعت فیس بوک .. خوراک اطلاعات جدید بدست آوردن از اینکه اون یکی داره چیکار می کنه .. فلانی رو بیا ببین ازدواج کرده چه شوهر بی ریختی داره
تبلیغ کن .. لباس بفروش اگه دکتری آدرس مطب بده
حالم از فیس بوک بهم می خوره و خوشحالم که همچنان انگیز ه ای درم ایجاد نمی کنه که عضوش بشم ... آره فیس بوک ال و بله و همه هستند ... مشکلم دقیقا با همینه با تعریف بودن .. مطمئنم کم نیستند کسایی که استفاده های بی نظیری از فیس بوک می کنن اما مشکل اینجاست که از اطرافیان من هرکی رو می شناسم جز این افراد نیست و این بزرگترین رسانه ی جمعی دوران اولویت اولش ویترینی برای خودنمایی است .. ویترینی که بیشتر دیده می شود مخصوصا چیزهایی که باید حسابی در چشم دیگران فرو برود ... در فیس بوک همه انگار خیلی خوشبختند اما واقعیت این است که خوشبختیشان از بیشتر دیده شدن بواسطه ی نمایش خوشبختی است .
ممکنه امواجی بوسیله ی فیس بوک راه بیافته .. خبرهایی پخش بشن که حقیقتی رو آشکار می کنن و شاید بتوان روزی چند ساعت را اینطور توجیه کرد که در رسالتی تاریخی نقشی داشتم .. "خبررسانی کنید به همه اطلاع بدهید !! " اما این خامه ی روی کیک دوست داشتنی دیده شدن است ...
من نمی اندیشم دکارت جان اما می بینی که به یمن فیس بوک خیلی بیشتر از تو هستم ! آپ می کنم پس هستم !
من دوست دارم صفحات کسانی را ببینم که به تعریف جدیدی از بودن خود رسیده اند ..... چنین آدم هایی البته نیازی به توی چشم بودن حس نمی کنند چون تجربه کردن لذت تازه ماندن و نپوسیدن ترسی در دل باقی نمی گذارد که نیازمندت کند به تایید دیگران
بهزاد ر یاضی